پنج سال پیش، بورلی مک آیور، نقاش متولد کارولینای شمالی را در یک کارگاه آموزشی پایتخت خلاق که توسط شورای هنر ایالت من میزبانی شد، ملاقات کردم. او تمامی اتفاقات افتاده برای را در یک دفتر ساده سیمی نوشته بود و مانند یک گنج محافظت می کرد.
مکآیور که تا آن زمان برای پرترههای صمیمی و خودنگارههای خود برنده جایزه گوگنهایم شده بود، جلسهای را در مورد اهمیت ادعای اهداف، بهویژه اهدافی که دسترسی به آنها سختتر بود، رهبری کرد.
او به تازگی به ایالت خود بازگشته بود تا از خواهر معلولش پس از مرگ مادرشان مراقبت کند و مصمم بود به این وعده وفا کند و در عین حال فعالیت هنری و حرفه خود را نیز پیش برد.
او به ما گفت که بزرگترین آرزوهایش را در یک دفترچه جمعآوری کرده است – به معنای واقعی کلمه – و یک دفترچه مارپیچی، پر از بریدهها و عکسها را باز کرد تا اشیاء مورد نظرش را به ما نشان دهد. حمامی با وان پنجهای و وسایل برنجی درخشان. جایزه لوئیس کامفورت تیفانی برای نقاشی.
یک کانورتیبل قرمز چک کن چک کن او حتی یک بار یک عکس فوری از جیمی فاکس – مطالب دوست پسر احتمالی – را چسبانده بود، اما پس از انتشار “Blame It (on the Alcohol)” به ما گفت که آن را پاره کرد.
من خودم سالها دفتردار بودم، هرچند هرگز به دفتر خاطراتم به عنوان مخزن رویاهای ملموس فکر نمیکردم.
من به شدت با مفهوم ژان دیدیون از نویسندگان خصوصی همذات پنداری کردم: «یک نژاد کاملاً متفاوت، بازآراییکنندههای تنها و مقاوم، بداخلاقیهای مضطرب، کودکانی که ظاهراً در بدو تولد مبتلا به نوعی از دست دادن هستند».
من دوست دارم کلاس های نویسندگی خلاق را با بحث در مورد مقاله او، “درباره نگه داشتن یک دفترچه” شروع کنم، که شامل توصیف اجبار برای ضبط همه چیز است.
از دانشجویان کارشناسی خود میپرسم که آیا این نوع نوتبوک را نگه میدارند یا نه، و آنها اغلب بدشانسی میکنند – تا زمانی که متوجه شوند که یک دفترچه یادداشت میتواند یک حساب اینستاگرام، صفحه پینترست یا گوشی هوشمند باشد.
بسیاری از آنها به جمع آوری تصاویر اعتراف خواهند کرد. برخی دوست دارند در مکان های عمومی استراق سمع کنند یا نقل قول های خنده دار از بستگان خود را بنویسند.
دیدگاه شما با موفقیت ثبت شد.